آفتاب فردا

جانان من آفتاب فرداست؛عشقم نفس صدای دریاست

آفتاب فردا

جانان من آفتاب فرداست؛عشقم نفس صدای دریاست

ثواب اخروی یا نتیجهء دنیوی؟

آیا در اعمال دینی که ما انجام می دهیم،صرفا کسب ثواب آخرت کافی است یا اینکه نتیجهء آن اعمال در دنیا هم باید مدّ نظر ما باشد؟

مثلا وقتی ما به عزاداری ابا عبدالله الحسین(ع) می پردازیم،آیا هدف ما فقط انجام یک سری کارهای قالبی و تکراری مانند سینه زنی و روضه خوانی برای کسب ثواب برای آخرت باید باشد یا اینکه هدف از انجام عزاداری در وهلهء اول،تأثیرگذاری بر جامعه در جهت مبارزه با ظلم و اجرای فریضهء امر به معروف و نهی ازمنکر،به همان گونه که حضرت سیدالشّهدا مدّ نظرشان بود باشد؛ولو اینکه شاید در کوتاه مدت به نتیجه نرسد؟

در این مورد مثالی را عرض میکنم:

باغبانی را در نظر بگیرید که برای آبیاری باغش،احتیاج به حفر یک حلقه چاه دارد.او چاهکنی را استخدام می کند تا در ازای دریافت پول،اقدام به حفر چاه کند.از طرفی چاهکن می داند که در آن منطقه،هیچ چاهی به آب نمی رسد؛با این وجود،اقدام به حفر چاه می کند،زیرا هرچند که آن چاه،هیچ آبی برای باغبان نخواهد داشت؛اما چاهکن،دستمزد خود را طبق قراری که با باغبان گذاشته است،دریافت خواهد کرد.

برای چاهکن،شاید اصلا مهم نباشد که چاه،به آب برسد یا نه و فقط گرفتن دستمزد برایش مهم باشد و اصلا خود را ملزم نداند به اینکه به باغبان اطلاع دهد که این منطقه،آب ندارد؛اما آیا ما هم باید مثل آن چاهکن که فقط به فکر دستمزد خودش است،فقط باید به فکر کسب ثواب آخرت باشیم و در قبال تأثیر عزاداری هایمان بر  جامعه و عملی شدن فریضهء جهاد و امر به معروف و نهی از منکر ،هیچ گونه مسئولیتی نداریم و این مسئله،هیچ اهمیتی برایمان نداشته باشد؟

جواب این سؤال این است که کسب ثواب از طریق عزاداری و روضه خوانی،عملی مستحب است؛اما تأثیرگذاری بر جامعه،در جهت اجرای فرائض جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی،جزو واجبات دین اسلام به حساب می آید و ترک آنها مستلزم عذاب آخرت ( و یا حتی عذاب دنیوی) خواهد شد.

بسیاری افراد را می بینیم که در ایّام محرّم با جان و دل در مراسم روضه و نوحه شرکت می کنند؛اما در قبال سرنوشت جامعه شان هیچ گونه احساس مسئولیتی نمی کنند و حتی این مسئله را به زمان ظهور حضرت صاحب الامر(عج)مربوط می دانند،در حالیکه وظایفی مانند جهاد و ...مربوط به تمامی زمانها،چه دوران حضور امام معصوم و چه دوران غیبت آنها می باشد.

 

اخلاص در قضاوت (2):

مثلا وقتی میشنویم که میگن فلان نویسنده،منحرف هستش و حرفای نادرستی میزنه،بدون اینکه حرفها و نوشته های اونو به دقت مورد بررسی قرار بدیم،اظهار نظر می کنیم و برچسب انحراف و ارتداد به اون نویسنده میزنیم.( یا برعکس،چشم بسته ازش دفاع می کنیم)مخصوصا اگه بشنویم که فلان شخصیت معروف،اون نویسنده رو منحرف دونسته،همین طور چشم بسته و تحت تاثیر شخصیت و موقعیت اون فرد معروف،ما هم حکم به انحراف اون نویسنده میدیم و در موردش قضاوت می کنیم.در حالیکه بایستی به پیروی از سیرهء امیر مؤمنان علی(ع)، بیطرفانه و منصفانه به مسئله نگاه کنیم.یعنی نه تحت تاثیر مقام و منزلت اون شخصیت قرار بگیریم و نه تحت تاثیر تبلیغاتی که پشت سر اون نویسندهء متهم به انحراف انجام میشه.(اگر هم تخصصی در قضاوت نداریم،اصلا قضاوت نکنیم و از متخصصین کمک بگیریم) 

بارها و بارها در جامعه مون شاهد بوده ایم که مثلا پشت سر کسی،حرفهائی زده شده و مثلا چند تا شخصیت معروف هم تحت تاثیر اطرافیان،این حرفارو تایید کردن و مردم کوچه و بازار هم تحت تاثیر اون شخصیت ها،اون نویسندهء متهم به انحراف رو مورد حمله قرار داده اند و بهانه شون هم این بوده که چون اون شخصیت،ایشون رو منحرف دونسته،پس واقعا اون نویسنده،منحرف هستش و باید مورد حمله قرار بگیره...

حالا من از شما می پرسم: اگه حضرت علی (ع) الان در بین ما حضور داشتند،آیا اجازه می دادند که من و شما همین طور چشم بسته،دنبال این شخصیت و اون مدیر و فلان رئیس بیفتیم و در مورد دیگران قضاوت کنیم و حکم به انحراف شون بدیم؟

در حالیکه در قضیهء اون زره و اون مرد مسیحی،اینقدر دقت و حساسیت به خرج دادند، آیا ما حق داریم که همین طور راحت،در مورد دیگران قضاوت کنیم؟آیا نباید به پیروی از مولی(ع) که اجازه ندادند که اصحابشون (در هنگام قضاوت در مورد اون مسیحی) تحت تاثیر شخصیت ایشون قرار بگیرن،ما هم مواظب باشیم تا(در هنگام قضاوت در مورد دیگران)  تحت تاثیر شخصیت بزرگانمون قرار نگیریم؟؟؟

یک جمله از مولی علی(ع) رو نقل می کنم که فرمودند:

«فاصلهء میان حق و باطل،چهار انگشت است:یعنی فاصلهء بین چشم و گوش...»

منظور مولی از این فرمایش،همون ضرب المثل فارسی خودمونه که میگه: شنیدن کی بود مانند دیدن؟یعنی ما خیلی چیزا میشنویم،اما وقتی اونارو می بینیم،تازه متوجه میشیم که واقعیت،چیز دیگری بوده و ما نباید هر حرفی رو زود باور کنیم...

پایان


اخلاص در قضاوت (1)

یک: خداوند در آیه 21 سوره احزاب می فرماید:لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة......برای شما در وجود رسول خدا(ص)الگو و سرمشق نیکوئی وجود داره...این آیه نشون میده که امت اسلامی موظفند که با الگو و سرمشق قرار دادن پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام،در جای پای اونا قدم بزارن و در حد توان و وسع خودشون،از اعمال اونا پیروی کنن.پس با این بهانه که ما معصوم نیستیم و نمی تونیم مثل پیامبر یا امامان باشیم،حق نداریم از وظایف خودمون سرپیچی بکنیم. 

دو: معصومین(علیهم السلام) همگی معدن اخلاص بوده اند و محال و غیر ممکنه که در انجام کاری،نعوذ بالله برای کسی،نقش بازی کنن و یا به تعبیر امروزی ها،فیلم بازی کنن.هر کاری رو که انجام میدن و یا هر کاری رو که ترک می کنن،صد در صد بر اساس اخلاص و صداقت است و امکان نداره که مثلا بخوان استفادهء شخصی یا گروهی یا تبلیغاتی ( و به تعبیر امروزی ها استفادهء ابزاری) از اون عمل بکنن.

سه) داستان معروف اون مرد مسیحی رو که زره حضرت علی(ع) رو پیدا کرده و ادعا میکرد مال خودشه،حتما شنیدید:

در این قضیه،حضرت علی(ع) به قاضی کوفه دستور دادند تا به این موضوع،رسیدگی کنه و تحت تاثیر شخصیت طرفین دعوی قرار نگیره و حتی در نگاه کردن به طرفین دعوی،عدالت رو رعایت کنه...

قاضی هم بر طبق احکام حقوقی اسلام،از شاکی (که علی (ع) بود) دو تا شاهد خواست و چون ایشون شاهدی نداشتند،قاضی،زره رو از آنِ مرد مسیحی دونست ...[که البته اون مرد مسیحی،با دیدن این سیرهء درست،تحت تاثیر قرار گرفته و به واقعیت اعتراف کرده و مسلمان شد..‍.]

حالا بیاییم ببینیم من و شما در زندگی خودمون و در مواجهه با محیط اطرافمون چه قدر از سیرهء ائمه مون پیروی می کنیم:

اگه یک نگاه موشکافانه و دقیق به داستان فوق بندازیم،نکات خیلی مهمی در اون نهفته است:

همون طوری که در بالا ( بند 2) اشاره کردم،ائمهء معصومین(ع) همگی معدن اخلاص هستن و محال هستش که برای کسی،نقش یا فیلم بازی کنن:اینکه بعضی ها ادعا میکنن که علی(ع) قصد داشتن تا با صرف نظر کردن از یک زره،اون مسیحی رو به اسلام ترغیب کنن ،درست نیست.زیرا اون چیزی که برای ائمه مهم بود،اجرای دقیق احکام اسلامی و دستورهای الهی بوده و هست؛نه استفادهء ابزاری و تبلیغاتی از احکام .اگه اینطوری بود،معنایش این میشد که نعوذبالله یک معصوم برای ترغیب یک غیر مسلمان به اسلام،یکی از احکام حقوقی اسلام رو زیر پا بزاره ؛در حالیکه شرع،چنین اجازه ای رو نمیده...(البته موضوع تبلیغ اسلام و تألیف قلوب دیگران در اسلام وجود داره؛اما نه به این صورت که مثلا یکی از احکام حقوقی اسلام رو زیر پا بزاریم تا مثلا یک غیر مسلمان رو به اسلام ترغیب و تشویق کنیم)...در حالیکه بعضی از اصحاب ایشون ادعا میکردن که چون ایشون امام معصوم هستن و دروغ اشتباه در کارشون نیست و مخصوصا که در اون تاریخ،خلیفه و حاکم جامعه نیز بودند،باید اون زره رو از دست اون مسیحی بگیریم و تحویل حضرت بدیم،اما مولی علی(ع)چنین اجازه ای رو به اصحاب ندادن و خودشون عین یک فرد عادی به قانون و مرجع قضائی مراجعه فرمودن و از قاضی خواستن تا درست قضاوت کنه...نتیجه اینکه دستور های اسلامی و مخصوصا احکام حقوقی اون،اصالت و موضوعیت داره و نمیشه به خاطر منفعت و مصلحت این و اون،تغییر و تبدیلی در اونا به وجود بیاریم و یا تعطیلشون کنیم...[ البته به جرأت میشه گفت همین برخورد های صحیح و مخلصانهء امیرالمؤمنین(ع) باعث شد که نه تنها اون مسیحی،بلکه انسانهای زیادی در طول تاریخ،به مولی علی(ع) اعتقاد پیدا کنن و به راه راست هدایت بشن.در حالیکه اگه اون حضرت میخواستن برای گرفتن زره خودشون، به مقام و موقعیت خودشون متوسل بشن و ازش سوء استفاده کنن،ابداً چنین نتیجهء مبارکی به وجود نمی اومد...‍]

حال ببینیم من و شما چه قدر در قضاوتهامون( و یا در مورد سایر اعمال مون)اخلاص به خرج میدیم:

ادامه دارد...

وظیفهء ما در مورد قرآن(2):

در جواب این سؤال، باید گفت که طلب علم کردن از دیگران،باید به صورت تبادل علمی باشد و نه سلطهء علمی دیگران بر ما.

زیرا قرآن کریم می فرماید:« لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا » معنای این آیه این است که خداوند تسلط کفار بر مؤمنان را قبول ندارد.

امّا می بینیم که غربی ها،یافته های علمی شان را به صورت گزینشی و البته پس از سالهای متمادی در اختیار ما قرار میدهند و این یعنی اینکه ما برای تفسیر به روز کتاب آسمانی مان باید محتاج غربی ها باشیم تا هر وقت خودشان خواستند،گوشه ای از یافته های علمی شان را در اختیار ما بگذارند تا بتوانیم از آنها در جهت تفسیر قرآن و نیز در زندگی روزمرّه مان استفاده کنیم و این یعنی تسلط کفار بر مؤمنان.مخصوصا که الان شاهد تحریم های غیر قانونی غربی ها بر علیه کشورمان هستیم که این تحریم ها شامل یافته های علمی شان نیز می شود...

به عنوان یک مثال ملموس،همین سیستم « پنتیوم » که ما در حال حاضر به عنوان کامپیوتر از آن استفاده می کنیم،تکنولوژی سازمان ناسا در دههء شصت میلادی بوده است؛یعنی حدود شصت سال پیش،این سازمان از این سیستم،استفاده می کرده است.این یعنی اینکه ما همیشه باید از غربی ها عقب باشیم و کتاب دینی مان را با این مدت تاخیر،تفسیر کنیم.تازه برخی علوم شان را به هیچ وجه در اختیار ما قرار نمی دهند...

یکی از نویسندگان بزرگ ما در دوران معاصر،جمله ای معروف و پرمعنا داره به این مضمون که:«ما باید از غربی ها تقلید کنیم تا از آنها تقلید نکنیم! » معنی این سخن چیست؟

ما الان از غربی ها خیلی عقب هستیم.باید با گزینش روشهای درستی که آنها استفاده کرده و پیشرفت نموده اند،خودمون رو جلو ببریم و تا اونجا جلو بریم که همسطح اونا بشیم و بعد از اون،روی پای خودمون بایستیم و دیگه مجبور نشیم چشم مون به دست و دهن غربی ها بمونه؛نه اینکه همیشه چشم مون به دست و دهان غربی ها باشه و فقط مصرف کننده باشیم...

توجه کنیم که هیچیک از کشورهای پیشرفتهء فعلی،از شکم مادرشون،پیشرفته به دنیا نیومده اند و همشون این راه دراز و سخت رو پیموده اند تا به اینجا رسیده اند.ما با استفاده از تجربیات اونا و البته با در نظر گرفتن پیشینهء تاریخی و فرهنگی و علمی و مخصوصا رهنمود های قرآن و پیامبر(ص) و ائمهء معصومین علیهم السلام،قادر هستیم تا خودمون رو به اونا برسونیم و حتی جلو بزنیم.

فراموش نکنیم که کتب علمی دانشمندان مسلمان،اعم از ایرانی و غیر ایرانی،تا سالهای سال در کشورهای اروپائی تدریس می شده اند و حتی ادعا شده است که یکی از ریشه های اصلی رنسانس در قرون وسطی،آشنائی اروپائی ها با مسلمانان و اقتباس علمی و فرهنگی آنها از مسلمانان بوده است...

البته انگیزه های زیادی وجود داره که میتونه ما رو تشویق به این کار بکنه؛اما اون چیزی الان به نظر من خیلی مهم و حیاتی هستش اینه که ما وظیفه داریم زمینه رو برای ظهور حضرت صاحب الامر(عج) فراهم کنیم.

باید توجه داشته باشیم که انتظار ظهور،به این معنا نیست که ما چشم به راه باشیم و دست به هیچ کاری نزنیم تا اینکه «آقا» ظهور فرمایند و تمام کارهای بر زمین مانده رو انجام بدهند؛بلکه باید جامعه از هر لحاظ،آمادگی داشته باشه.مثلا آنقدر در علم پیشرفت کنه که بتونه زمینه های معنوی رو برای ظهور،فراهم کنه...ظهور در جامعه ای که هیچگونه آمادگی نداره،اصلا مفهومی نداره.اگه قرار بود ایشان در جامعه ای که آمادگی نداره، ظهور بفرمایند،همین الان هم می توانستند ظهور بفرمایند؛اما می بینیم که تاخیر ظهور ایشان،به این دلیل است که مردم آمادگی لازم رو ندارند و یکی از زمینه های این آمادگی هم اینه که مسلمین تا حد امکان،با استفاده از پیشرفت های علمی و معرفتی،شناخت بیشتر و بهتری راجع به دین پیدا کرده باشند و عملکرد بهتری از نظر احکام دینی داشته باشند...

...پایان...

وظیفهء ما در مورد قرآن(1):

همهء ما میدانیم که خداوند برای هدایت بشر،ادیان و پیامبران و کتابهای آسمانی رو فرستاده تا با دقت و توجه در رهنمود های آنان،در مسیر رسیدن به اهداف آفرینش و زندگی قرار بگیرند و به آن اهداف برسند.

در این میان،ویژگی قرآن مجید در مقایسه با سایر کتب آسمانی این است که اولا بر طبق بیان خود قرآن،این کتاب از هرگونه تحریف و دستکاری مصون خواهد بود:

 «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»:

ما خود، ذکر (قرآن) را به‌تدریج نازل کردیم و خود برای آن نگهبانیم.

(سورهء حجر،آیهء ششم )

 ثانیا این آخرین کتابی است که از سوی خداوند برای راهنمائی بشر نازل شده و تا قیام قیامت،توانائی راهنمائی نسل بشر رو خواهد داشت.چه طور چنین چیزی امکان دارد؟

در خود قرآن،اشاره ای به یک تقسیم بندی اساسی در مورد آیات قرآن شده که آیات مزبور به محکمات و متشابهات تقسیم گردیده اند.محکمات،آیاتی هستند که معنای واضح و صریح و یکتائی دارند؛اما آیات متشابه،آیاتی هستند که معنای آنها حالت استنباطی دارد و به مرور زمان و پیشرفت علمی و عقلی بشر،می توان مطالب بیشتر و عمیق تری از آن به دست آورد و در راه حل مشکلات و تأمین نیازهای بشری از آنها استفاده کرد.

برخی نیازهای بشری،ثابت هستند و با گذر زمان،تغییری در اصل و ماهیت کلی آنها به وجود نمی آید و فقط ممکن است که شکل ظاهری آنها به مرور زمان و مکان تغییر کند. مانند غذا خوردن که نیاز همیشگی بشر است؛اما ممکن است سلیقه های مختلفی در شکل ظاهری غذا در بین اقوام مختلف به وجود بیاید.

اما برخی دیگر از نیازهای بشری وجود دارند که ممکن است در یک زمانی،به وجود آنها احتیاجی نباشد و یا برای مردم یک زمانه ای،اصلا مطرح و قابل شناخت و دسترسی نباشند؛اما برای مردم دیگری جزو نیازهای ضروری و اولیه باشند.مثلا رسانه های صوتی و تصویری که تا دویست سال پیش،برای هیچ بشری قابل تصور نبودند؛اما امروزه جزو نیازهای اولیه و فوری و فوتی بشر محسوب می شوند.

بر این اساس،آیات قرآن(و حتی احادیث و روایات صحیح و مستند)به محکمات و متشابهات تقسیم شده اند که محکمات،برای نیازهای ثابت بشر و متشابهات هم که بر اساس محکمات،تفسیر و توضیح داده می شوند،برای تأمین نیازهای دیگر بشری به کار برده می شوند...

مشابه این قضیه،این است که در بین مکاتب ادبی اروپا،مکتبی وجود دارد به نام مکتب سمبولیسم( Symbolism)  یا نمادگرائی که در آن مکتب،به جای استفاده از کلمات و عبارات صریح و واضح،از عبارات نمادین و رمزی (سمبولیک) برای ادای منظور گوینده استفاده می شود.خاصیت این سمبل ها و نشانه ها این است که قابلیت حمل مقدار زیادی از معارف رو دارا هستند که این  معارف و اطلاعات،به مرور زمان و با در نظر گرفتن میزان آگاهی مخاطبان،برای آنها قابل کشف است.هرچه معرفت و آگاهی مخاطبان بالاتر برود،مطالب بیشتری برای آنها قابل کشف و تشخیص خواهد بود...

با توجه به این خصلت آیات قرآن و احادیث و روایات مستند و صحیح،بشر می تواند در سایهء کوشش های علمی و معرفتی خود و دستاوردهائی که به مرور زمان،آنها را به دست خواهد آورد،از این گنجینهء عمیق و پایان ناپذیر،استفاده کند و مسیر تعالی خود را به سلامت و موفقیت طی کند.

وظیفهء علمای اسلامی اینه که با تفسیر قرآن و احادیث و در نظر گرفتن شرایط روز،وظایف مؤمنان رو در قبال دین و مسائل اعتقادی،به اونا توضیح بدن....اما سایر تحصیل کرده ها و نخبگان جامعه نیز در این مورد وظایفی دارند که متأسفانه به اون وظایف،به نحو شایسته پرداخته نشده است.

گفتیم که مطالبی که در قرآن و حدیث آمده،حالت کلی دارند که باید به مرور زمان و با پیشرفت علم و معرفت بشری،تفسیر بشوند.مثلا وقتی داستان طوفان حضرت نوح(ع) و کشتی نوح را در قرآن می خوانیم،مفسرین محترم با استناد به اکتشافات باستانشناسی در خاک عراق و یافته های دانشمندان در این مورد،به توضیح جزئیات و ابعاد طوفان نوح و سرنوشت کشتی نوح می پردازند.

یا مثلا در مورد تولید مثل انسان و ترکیب سلول های نر و ماده و تشکیل نطفه و تبدیل آن در مراحل بعدی به علقه و مضغه و عظام و لحم و....مفسرین بزرگوار با استفاده از یافته های دانشمندان زیست شناسی،به تبیین و توضیح آن می پردازند.

اما مسئلهء تأسّفبار اینجاست که تقریبا اکثریت قریب به اتفاق یافته های علمی در دوران معاصر و قرون اخیر،توسط دانشمندان غربی و عموما غیر مسلمان،کشف شده اند و دانشمدان مسلمان،در این زمینه،سهم بسیار کمی داشته و دارند و این بدان معناست که ما برای تفسیر کتاب آسمانی مان،باید محتاج غربی ها و غیر مسلمانان باشیم.

ممکن است کسی بپرسد مگر نه اینکه پیامبر اکرم–صلوات الله علیه و آله–فرموده اند:

اطلبواالعلم ولو من اهل الضلال :دانش را دریافت کنید؛حتی از گمراهان.

یا مثلا فرموده اند:

اطلبواالعلم ولو بالصّین:دانش را دریافت کنید؛ولو از(نقاط دوردستی مانند)چین.

پس چه ایرادی دارد که ما از علوم غربی های غیر مسلمان و اهل ضلال یاد بگیریم؟

ادامه دارد...