آفتاب فردا

جانان من آفتاب فرداست؛عشقم نفس صدای دریاست

آفتاب فردا

جانان من آفتاب فرداست؛عشقم نفس صدای دریاست

الفبای دین (8):

در قسمتهای قبل،راجع به موضوع اصول دین صحبت کردیم.الان میخواهم در ادامهء بحث،برگردیم به مسائلی که به فروع دین مربوط است:

 آیا در اعمالی که ما انجام می دهیم،صرفا کسب ثواب آخرت کافی است یا اینکه نتیجهء آن اعمال در دنیا  هم باید مدّ نظر ما باشد؟

مثلا وقتی ما به عزاداری ابا عبدالله الحسین(ع) می پردازیم،آیا هدف ما فقط کسب ثواب برای آخرت باید باشد یا اینکه هدف از انجام عزاداری در وهلهء اول،تأثیرگذاری بر جامعه در جهت مبارزه با ظلم و اجرای فریضهء امر به معروف و نهی ازمنکر،به همان گونه که حضرت سیدالشّهدا (ع) مدّ نظرشان بود باشد؟

در این مورد اجازه دهید تا مثالی را عرض کنم:

باغبانی را در نظر بگیرید که برای آبیاری باغش،احتیاج به حفر یک حلقه چاه دارد.او چاهکنی را استخدام می کند تا در ازای دریافت پول،اقدام به حفر چاه کند.از طرفی چاهکن می داند که در آن منطقه،هیچ چاهی به آب نمی رسد؛با این وجود،اقدام به حفر چاه می کند،زیرا هرچند که آن چاه،هیچ آبی برای باغبان نخواهد داشت؛اما چاهکن،دستمزد خود را طبق قراری که با باغبان گذاشته است،دریافت خواهد کرد.

برای چاهکن،شاید اصلا مهم نباشد که چاه،به آب برسد یا نه و فقط گرفتن دستمزد برایش مهم باشد و اصلا خود را ملزم نداند به اینکه به باغبان اطلاع دهد که این منطقه،آب ندارد؛اما آیا ما هم مثل آن چاهکن که فقط به فکر دستمزد خودش است و به آب رسیدن چاه براش مهم نیست،،فقط باید به فکر ثواب آخرت مان باشیم و تأثیر دنیوی و اجتماعی عزاداری ها و یا سایر اعمال ثواب مان و نتیجهء دنیوی شان برای ما مهم نباشد ؟ یعنی ما در قبال جامعه مان هیچ گونه احساس مسئولیتی نداریم ؟

جواب این سؤال این است که کسب ثواب از طریق عزاداری و روضه خوانی،عملی مستحب است؛اما تأثیرگذاری بر سرنوشت جامعه،به مصداق جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی،جزو واجبات دین اسلام به حساب می آید و ترک آنها مستلزم عذاب آخرت ( و یا حتی عذاب دنیوی) خواهد شد.

بسیاری افراد را می بینیم که در ایّام محرّم با جان و دل در مراسم روضه و نوحه شرکت می کنند؛اما در قبال سرنوشت جامعه شان و مخصوصا فساد ها و جنایاتی که در اطراف خود می بینند، هیچ گونه احساس مسئولیّتی نمی کنند و حتی این مسئله را به زمان ظهور حضرت صاحب الامر(عج)مربوط می دانند،در حالیکه وظایفی مانند جهاد و ...مربوط به تمامی زمانها،چه دوران حضور امام معصوم و چه دوران غیبت آنها می باشد.

در قسمت بعدی،این مسئله را بیشتر توضیح خواهیم داد...

ادامه دارد...

الفبای دین (7):

در قسمت قبلی،گفتیم که راجع به علّت تفاوت دیه و یا ارث مردان و زنان،صحبت خواهیم کرد.سؤال میشود که چرا دیهء قتل عمد و یا غیر عمد در مرد و زن باهم متفاوت است؟ مثلا دیهء قتل غیر عمد مرد،معادل قیمت صد شتر،و دیهء قتل غیر عمد زن،پنجاه شتر می باشد.یعنی دیهء مردان،دو برابر دیهء زنان.آیا از نظر اسلام،ارزش مرد،از ارزش زن بیشتر است؟

برای رسیدن به جواب این نوع سؤالات،سعی می کنیم در قالب مثالهای خیلی ساده و بدون استفاده از اصطلاحات مشکل حقوقی و فلسفی،به آنها جواب بدهیم:

فرض کنیم دو تا خودرو،مثلا پراید داریم که قیمت شان باهم برابر باشد.حال اگر یکی از این دو خودرو،از چراغ قرمز رد شود و دیگری  سرعت غیر مجاز در اتوبان داشته باشد،چه جریمه ای برای هرکدام در نظر خواهند گرفت؟مطمئنا برای اولی،جریمه ای در حدود ده هزار تومان و برای دومی،در حدود پنجاه هزار تومان.

با اینکه قیمت این دو تا خودرو برابر هستند،اما جریمهء آنها با هم متفاوت شد.علّتش این است که تعیین مقدار جریمه،به جنس یا قیمت خودرو ها ارتباطی ندارد و بلکه به میزان ضرری است که به ترافیک راه ها و یا احتمال خطری که میتواند برای جامعه و افراد آن به وجود بیاورد،توسط کارشناسان راهنمائی و رانندگی تعیین میشود(و البتّه دریافت این جریمه،جهت بازدارندگی و جلوگیری از تکرار آن جرائم می باشد) و معلوم است که  رانندگان این دو خودرو،نمی توانند اعتراض کنند که چرا جریمه هایشان متفاوت است.

حالا فرض کنیم دو تا خودروی متفاوت،مثلا یکی پراید و دیگری سورنتو را جهت تعیین قیمت،پیش کارشناسان مربوطه ببریم.مطمئنا برای پراید،قیمتی حدود ده میلیون تومان و برای سورنتو،قیمتی در حدود چهل میلیون تومان پیشنهاد خواهند کرد.حال اگر این دو خودرو، هردو از چراغ قرمز رد بشوند،با اینکه قیمت این دو خودرو با هم متفاوت است،اما هردو،جریمهء ده هزار تومانی دریافت خواهند کرد.و باز البتّه رانندگان این دو خودرو،نمی توانند اعتراض کنند که چرا جریمه هایشان با هم برابر است.چون مقدار جریمه،ربطی به قیمت خودرو هایشان ندارد.

میخواهم عرض کنم که مثلا در مورد خودرو،ما بیش از یک نوع نظام قیمت گذاری داریم:اولی،قیمت خود خودرو (که تعیین آن مربوط به خصوصیّات خود آن خودرو،مانند فنّ آوری یا مرغوبیت قطعات و نیز امکانات و قابلیت و زیبائی و ... آن خودرو می باشد)؛ دیگری نظام تعیین جریمه برای تخلفات رانندهء خودرو (که این یکی،هیچ ربطی به خصوصیّات خود خودرو ندارد و فقط بر اساس ضرر و زیانی که میتواند به دیگران وارد کند) تعیین میشود.و نیز سایر قیمت گذاری ها مانند تعیین بیمه و گمرک و...که تعیین هر کدام،تعاریف و راهکار های خاص خودش را دارد.

در مورد انسان هم وقتی یک قتل غیر عمد اتفاق می افتد،دیه ای که باید به بازماندگان مقتول پرداخت شود،در حقیقت از نوع جریمه هائی است که مثلا در مورد عبور از چراغ قرمز توسط رانندهء متخلف پرداخت میشود؛نه قیمت خود شخص مقتول،یعنی همانطوری که جریمهء دریافتی از رانندهء متخلف،ربطی به قیمت خودرو اش ندارد،دیه ای که از قاتل غیر عمد گرفته میشود،ربطی به قیمت شخص مقتول ندارد،بلکه جریمه ای است بابت بی احتیاطی آن قاتل غیر عمد و بر هم زدن امنیت و آسایش جامعه .تازه مگر میتوان برای انسان،قیمتی تعیین کرد؟آن صد تا شتر و یا در مورد خانم ها پنجاه شتر ( و یا قیمت معادل ریالی شان) قیمت آن مرد یا زن  به حساب نمی آید.

اصلا هیچ انسانی راضی نمیشود که مثلا فرزندش را به قیمت صد شتر و یا حتی هزار شتر بفروشد.انسان موجودی مثل پراید یا سورنتو و ویلا و باغ و... نیست که بشود برایش قیمتی تعیین کرد.انسان اشرف مخلوقات است که هیچ تفاوتی بین انسانها و حتی بین زن و مرد در اصل انسانیت شان وجود ندارد. خداوند در سورهء حجرات آیهء 13 می فرماید:

یا أیُّهَا النّاسُ إِنَّا خَلَقناکُم مَن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعَنَاکُم شُعُوباً وقَبَائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم إِنَّ اللهَ عَلیم خبیر.

ای مردم! بی تردید ما همه افراد نوع شما را از یک مرد وزن (آدم وحوا) آفریدیم و شما را قبیله ای بزرگ و کوچک قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید؛مسلماً گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست همانا خداوند بسیار دانا و آگاه است.

می بینیم که اصلا امتیازی به نام زن و مرد در این آیه نداریم و فقط تقوی و پرهیزکاری، ملاک ارزش می باشد؛جنسیّت،ملاک برتری یا تقوی نیست...

تعیین دیه و جریمهء قتل غیر عمد،نه بر اساس قیمت انسان،که بر اساس ضرری است که در جامعه به وجود می آورد.خداوند در سورهء نساء آیهء 34 می فرماید:

  الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ....مردان،سرپرست و نگهبان بر زنانند...

مفسرین قرآن،معنای واژهء قوّام را در این آیه ،برتری مردان از جهت توانائی اداری، اجرائی، قدرت دفاع، تحمل کارهای سخت و سنگین ذکر کرده اند و در ارتباط با موضوع تفاوت دیه هم این مسئله،چنین توضیح داده میشود  که وقتی یک مرد کشته میشود، در حالت کلی و به مصداق این آیه،علاوه بر خود مرد، تکیه گاه یک زن هم از بین می رود و دوبرابری دیهء مرد نسبت به زن،از این دیدگاه قابل توضیح می باشد...

در جامعهء خودمان هم ما با مشکلی به نام زنان سرپرست خانواده مواجه هستیم که زنی به دلیل نداشتن سرپرست و تکیه گاه،با مشکلات و بعضاً مفاسد زیادی در سطح جامعه مواجه میشود،امّا در مورد مردان،این قضیه،حساسیت زیادی ندارد...می بینیم که دستورهای اسلام،چه نکته سنجی هائی را دارد که ما از آنها  غافلیم...

تازه باید این مسئله را هم مورد توجه قرار داد که ممکن است در نگاه اول،این تفاوت دیه،نوعی ظلم به زنان در نظر آید؛در حالیکه اگر بر فرض محال، این تفاوت دیه،واقعاً ظلم به حساب بیاید،این مردان هستند که مورد ظلم واقع میشوند،نه زنان.چرا؟خوب دقت کنید:

برای زن مقتول غیر عمد،پنجاه شتر و برای مرد مقتول غیر عمد،صد شتر تعیین شده است؛اما مگر این دیه را خود آن زن یا مرد دریافت می کنند؟آن زن یا مرد که در قید حیات نیستند که چیزی دریافت کنند؛بلکه بازماندگانش هستند که دریافت می کنند.فرض کنیم زن و شوهری وجود داشته باشند و هیچ ورثهء دیگری هم نداشته باشند:اگر زن کشته شود،پنجاه شتر به وارثش،یعنی شوهرش داده میشود.اما اگر مرد کشته شود،صد شتر به وارثش،یعنی زنش داده میشود...حالا حساب کنید اینجا زن،بیشتر بهره می برد یا مرد؟

موضوع بعدی،در مورد ارث زنان می باشد که چرا زنان،نصف مردان ارث می برند؟

به طور خیلی خلاصه عرض کنم که امام جعفر صادق(ع) در این مورد می فرمایند:اسلام،سربازی را از عهدهء زنان برداشته و به علاوه،مهریّه و نفقه (یعنی خرجی زن) را به نفع زن، بر مرد لازم شمرده  است و در بعضی جنایات اشتباهی که خویشاوندان جانی باید دیه بپردازند،زنان از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف می باشند...برای توضیحات بیشتر،به کتاب نظام حقوق زن در اسلام،تألیف استاد مطهری مراجعه کنید.

ادامه دارد...

الفبای دین (6):

در قسمتهای قبلی به اینجا رسیدیم که انسان باید به اصول دینش،یقین پیدا کند و نمیتواند به صرف پیروی از علما،به اصول دین،معتقد شود.

الان وقتی از یک شیعه می پرسیم که چرا به صرف شیعه بودن خانواده ات شیعه شدی،ادّعا میکند که شیعه شدن من به دلیل حقانیّت شیعه است.[همانطوری که اگر از یک نفر سُنّی بپرسیم که چرا سُنّی شده ای،ادعا خواهد کرد که به دلیل حقّانیّت این مذهب، سُنّی شدم ]می پرسم که دلیل حقانیت شیعه چیست،جواب میدهد:

مرحوم علامهء امینی،کتاب الغدیر؛

مرحوم میر حامد حسین هندی،کتاب عبقات الانوار؛

مرحوم علامه سید عبدالحسین شرف الدین،کتاب المراجعات؛

مرحوم سلطان الواعظین شیرازی،کتاب شبهای پیشاور؛

و بسیاری علمای دیگر هم کتابهائی در حقانیت مذهب شیعه نوشته اند و برحق بودن شیعه را اثبات کرده اند...

میپرسم آیا شما این کتابها را خوانده اید؟جواب میدهد نه؛احتیاجی به خواندن اینها نیست،همین علما،انسانها و علمای موثّقی هستن و حرفشان برای همهء ما حجّت است...

عرض می کنم شما هنوز این کتابها را نخوانده قبولشان کردی؟تازه اگر می خواندی،میشد تقلید کورکورانه.باید آن کتابها رو بخوانی و دلایل مذاهب مختلف را باهم مقایسه بکنی تا به یقین برسی و  بتوانی در مقابل بمباران تبلیغاتی آنها،دچار شک و تردید نشوی...

الان خیلی ها را در جامعه مان میشناسیم که نسل اندر نسل،شیعه بوده اند؛امّا به محض شنیدن چند تا ادعای به ظاهر زیبا و روشنفکرانه،مانند تطبیق انتخابات سقیفه به دموکراسی و (نعوذ بالله) تشبیه جنگهای پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) به خشونتگرائی و (العیاذ بالله) تهمت یاغی گری به امام حسین(ع) و اصحاب گرانقدرش،دچار شکّ و تردید شده و به آن حرفای قشنگ،اعتقاد پیدا کرده اند و نسبت به عقاید قبلی شان دچار تردید شده اند.حتّی بعضا می شنویم که محتوای زیارت عاشورا و لعنت هائی را که به دشمنان اهل بیت(علیهم السّلام)فرستاده شده اند،خلاف حقوق بشر قلمداد می کنند!!!

همچنین با شنیدن تئوری بیگ بنگ و ادعای به وجود آمدن تصادفی و خود به خودی جهان،نسبت به توحید و یگانگی و حتی وجود خداوند،دچار تردید شده اند و با شنیدن تئوری تناسخ و حلول روح انسانهائی که می میرند،در جسم انسانها یا حیوانات یا گیاهان دیگر در همین دنیا، نسبت به معاد،بی اعتقاد شده اند.یا مثلا با شنیدن تئوری داروین در مورد تبدیل میمون به انسان، اشرف مخلوقات بودن انسان در ذهنشان زیر سؤال رفته است...

یا با شنیدن ادعاهائی در مورد تساوی حقوق زن و مرد،نسبت به موضوع تفاوت ارث زن و مرد و نیز تفاوت دیهء زن و مرد که بر اساس حکمت خاصّی در اسلام وضع شده است،لب به اعتراض گشوده اند...[در این مورد هم در پست های آینده،توضیح خواهم داد]

خلاصه اینکه اگر انسان مسلمان در اصول دینش به مرحلهء یقین نرسیده باشد،مطمئنا دچار خیلی مشکلات و انحرافات و یا حتی بدفرجامی در آخرت میشود(نعوذ بالله)...

باز هم صحبت خواهیم کرد...

ادامه دارد