آفتاب فردا

جانان من آفتاب فرداست؛عشقم نفس صدای دریاست

آفتاب فردا

جانان من آفتاب فرداست؛عشقم نفس صدای دریاست

مشکلات جامعهء دینی (4):

امید:یعنی می فرمائید صرف مطالعهء این کتب معتبر و موثّق،نمی تواند برای انسان،اطمینان آور باشد؟

جمال:هر چند که ما هر چه داریم،از علمای بزرگواری داریم که عمری را در راه به دست آوردن احکام و آموزه های دینی صرف کرده اند و مطالعهء آثار آنها برای ما لازم و مفید است،اما حساسیت اعتقاد به اصول دین به حدی است که ما نمی توانیم به صرف مطالعهء چند تا از آن کتابهای نفیس و ارزشمند،ادعا کنیم که به یقین و اطمینان قلبی رسیده ایم.چون قضاوت یک طرفه،باعث یقین نیست.

امید:چرا فکر می کنید که مطالعهء چنین کتبی،باعث قضاوت یک طرفهء ما می شود؟

جمال:همانقدری که علمای ما ادعا می کنند که حقانیت شیعه را اثبات کرده اند،علمای سایر مذاهب نیز چنین ادعاهائی را در مورد مذاهب و اعتقادات خودشان دارند و ما حق نداریم و یا بهتر است بگوئیم دین ما  اجازه نمی دهد که ما به صرف اینکه در یک خانوادهء شیعه به دنیا آمده ایم،چشم بسته،مذهب آباء و اجدادی مان را برحق بدانیم.

راه درست و خدا پسندش این است که نگاهی هم به ادعاهای آنها داشته باشیم و دلایل آنها را هم ببینیم و بعد از یک قضاوت بی طرفانه،مذهب حق را کشف و از آن پیروی بکنیم.مطمئنا عقیده ای که با چنین عقلانیتی به دست بیاید،عقیده ای محکم و مورد رضای خداوند خواهد بود.

امید:چه نیازی به این کار است؟وقتی علمای بزرگوار ما زحمت اثبات چنین چیزی را کشیده اند،چرا باید به عقاید دیگران مراجعه کنیم و به مقایسهء آنها با عقاید خودمان بپردازیم؟

جمال: علت اینکه جامعهء مسلمین،اینقدر دچار تشتّت و تفرقه و پراکندگی است،همین عقاید کورکورانه و بدون تحقیق و در نتیجه،تعصب بیجای هر کدام از پیروان فرقه ها و مذاهب،در مورد عقاید خودشان است؛در حالیکه پیامبر اکرم(ص)،بیشتر از یک دین،نیاورده است که فقط برخی احکام فرعی آن،به مرور زمان و مکان،ممکن است کمی تغییر پیدا کنند؛نه اینکه در اصول و ارکان دینش،اینقدر اختلافات فاحش و خانمانسوز  وجود داشته باشد و اصولا محال است که خداوند در ارسال دینش که هدفی جز هدایت ندارد،نقض غرض کند و دینی ارسال نماید که به جای هدایت و اتحاد انسانها،باعث تفرقه و جنگ و خونریزی و در نهایت،گمراهی بندگانش شود.

وقتی هدف،هدایت واقعی باشد،پیروی کورکورانه،ارزشی ندارد.مخصوصا که قرار است هر یک از مسلمانان،به تنهائی در عالم مرگ و قیامت،پاسخگوی اعتقادات خود باشند،و نیز در دنیا،به عنوان سربازی برای دینشان باشند و این میسّر نیست،مگر با چشم باز و آگاهی و ایمان و یقین اکتسابی.

حتی می توان به جرأت ادعا کرد که یکی از دلایل مهمی که باعث شده است تا تهاجم فرهنگی و شبهه آفرینی های دشمنان اسلام،در جامعهء ما کارساز افتد،این است که ما مسلمانان،اطلاعات و ایمان و یقین کافی در مورد دینمان نداریم و با شنیدن هر حرف ظاهرا زیبا و دلچسب و یا مشاهدهء اعمال مثبت و خیرخواهانه ای از سوی دیگران،دچار شک و تردید در اعتقادات مان شویم و حتی تلاشهای علمائی که در رفع شبهات،زحمت می کشند،به خاطر ناآگاهی ما به جائی نرسد.

نمونهء بارزش،مراسم حجّ می باشد که علیرغم دستور صریح قرآن به انجام آن،برخی ها به دلیل کم اطلاعی از حکمت آن، فکر می کنند که اگر هزینه های مربوط به حج را به فقرا و مستمندان بدهند،بهتر است؛در حالیکه مناسک حج،ضرورتهای خاص خودش را دارد که نمی توان آن را با کمک به فقرا،جایگزین کرد.

ادامه دارد...

مشکلات جامعهء دینی (3):

امید:طبیعیه که باید خیلی دقت و حساسیت نشان بدهیم؛هرچند که در حال حاضر،عکس آن را مشاهده می کنیم.

جمال:حق با شماست. به دلایلی که نمی خواهم واردش بشوم، متأسفانه افراد جامعهء ما در قبال دین و آموزه های آن،حساسیت و تعمق چندانی نشان نمی دهند که سعی می کنم فهرست وار،آنها را بیان کنم:

اولین موضوع این است که بر طبق آموزه های دینی،ما در برخی مسائل،حق تقلید کردن نداریم ؛اما در برخی مسائل دیگر،این اجازه و حق را داریم که تقلید بکنیم.اما متأسفانه این موضوع،برعکس شده است:

اصول دین ما که شامل توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد و سایر اصول اعتقادی و عقیدتی است،مسائلی غیر قابل تقلید هستند که هر انسان مسلمانی باید آنها را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهد و به اندازهء توانائی فکری اش،آنها را برای خود اثبات کند و بدانها معتقد شود.

در عوض،در احکام دینی که مربوط به فروع دین بوده و مسائلی تخصصی را شامل است،در صورتی که کسی خودش متخصص و مجتهد دینی نباشد،باید با تقلید از متخصصین مربوطه،احکام لازمش را به دست بیاورد و به آنها عمل کند. 

اما می بینیم که در جامعهء ما،دقیقا برعکس اینها عمل می شود:

همهء ما صرفا به این دلیل که در یک خانوادهء مسلمان و شیعه به دنیا آمده و بزرگ شده ایم،مسلمان و شیعه بار آمده ایم؛دقیقا به همان شکلی که مثلا یک نفر در خانوادهء یهودی به دنیا آمده و یهودی شده است.هر کدام از اینها هم تعصّب خاصی نسبت به دین آباء و اجدادی خود دارند و آن را برحق می شمارند.افراد کمی وجود دارند که با تحقیق شخصی،حقانیت و یا عدم حقانیت دینشان را احراز کنند و حتی از دین آباء و اجدادی خود خارج شده و دین دیگری،غیر از دین پدری شان انتخاب کرده باشند.

از سوی دیگر،ما مردم عادی و غیر متخصص در احکام دینی،از هر کسی تقلید می کنیم،غیر از متخصصین و مجتهدین دینی:

نماز و سایر عبادات را به همان شکلی که پدران و مادران مان(که عموما متخصص دینی نیستند) در دوران کودکی به ما یاد داده اند،انجام می دهیم و ابدا کوچکترین توجهی به رسالات عملیهء مراجع تقلید نداریم.حتی برخی ها پا را از این هم فراتر گذاشته و ادعا می کنند که نیازی به تقلید نیست و ما خودمان با عقل خودمان،احکام اسلامی را به دست می آوریم...

شاهد قضیه، این است که اگر به نماز جماعت مساجد توجه کنید،تفاوتهای فاحشی را در نحوهء انجام تکبیرةالاحرام یا گرفتن قنوت یا ...خواهید دید که هیچ کدام،شباهتی به دستورهای رسالات ندارند و هر کسی با توجه به سلیقهء شخصی خود یا والدینش،آنها را انجام می دهد(اینها البته،نمونه های ساده ای هستند که مثال زدم.در ادامه،موارد مهم تری را هم مطرح خواهیم کرد).

امید:لطفا هر کدام از مواردی را که بیان کردید،بیشتر توضیح دهید.

جمال:وقتی از کسانی که مذهب شان شیعه است،می پرسیم چرا شیعه شده اید،معمولا اینگونه جواب میدهند که:کتاب «الغدیر» علامهء امینی و کتاب «عبقات الانوار» میرحامد حسین هندی و کتاب «المراجعات» علامه سید عبدالحسین شرف الدین و کتاب «شب های پیشاور» سلطان الواعظین شیرازی و سایر کتب مشابه،حقانیت شیعه را اثبات کرده اند.از آنها می پرسم آیا این کتابهائی را که نام بردید،خودتان مطالعه کرده اید؟جواب می دهند که نیازی به خواندن نیست.همین که این علمای متعهد،حقانیت شیعه را اثبات کرده اند،برای ما کافی است و اطمینان آور است.

می گویم این درست نیست که شما کتابی را نخوانده ،قبول کنید.تازه اگر خوانده بودید،می توانستیم نام این کار شما را تقلید بگذاریم که البته تقلید در اصولی مانند امامت،جایز نیست و حتما باید هر شخصی،حقانیت آن را برای خود،اثبات کند.

ادامه دارد...

مشکلات جامعهء دینی (2):

امید:یعنی واقعا برخی ها فکر می کنند که زمام امور دنیا نعوذ بالله از دست خداوند خارج شده و یا اینکه خداوند،ما را بعد از آفرینش اولیه،به حال خودمان گذاشته و به خودمان واگذار کرده است؟!

جمال: با بررسی مکاتب مختلف و نظریات متعددی که در دنیا به وجود آمده اند،ردّ پای چنین ادعاهائی را می توان به وضوح مشاهده کرد.برخی ها به محض مواجه شدن با مشکلات،فریاد برمی آورند که چرا خداوند،جلوی مشکلات را نمی گیرد؛مگر خداوند،قادر نیست .

 یا مثلاً،اصطلاح خدای ساعت ساز را در برخی مکاتب شاهد هستیم که ادعا می کنند خداوند،مانند ساعت سازی است که دنیا را به مانند ساعتی به وجود آورده و آن را کوک کرده،تا این ساعت به صورت خودکار،حرکت کند و فقط گاهگاهی،خدای ساعت ساز،آن را کوک می کند تا از کار نیفتد،اما خودش کوچکترین دخالتی در حرکت چرخ دنده ها و عقربه های آن ندارد.

امید:پس یعنی می فرمائید که ما در قبال این مشکلات،وظایفی داریم؟یعنی حق نداریم که امور دنیا را به حال طبیعی خود رها کنیم تا سایر انسانها هر طوری که خود خواستند،کارهای دنیا را پیش ببرند؟

جمال:دقیقا.خداوند برای اینکه انسانها بتوانند استعدادهای خودشان را شکوفا کنند،به آنها امکانات و استعداد ها و اختیاراتی داده تا با استفاده از آن امکانات و استعدادها و نیز حق انتخاب،مسیر زندگی خودشان را در جهتی درست،پیش ببرند.مهم تر از آن،اینست که خداوند در قبال عملکرد ما،اعم از انجام وظایف و یا احیاناً عدم انجام وظایف و مسئولیّت های فوق،پاداش و جزای متناسب با آنها را(هم در این دنیا و هم در آن دنیا)خواهد داد.

امید:بعد از این مقدمات،لطف کنید دلایلی را که باعث شده اند این روال ارائه شدهء دینی در جامعه پیاده نشود بیان کنید.چرا با وجود اینکه اکثریت ملت ما اعتقادات دینی دارند،موفقیت چندانی را در اجرای احکام و دستورهای دینی شاهد نیستیم؟

جمال:روایتی از امام رضا(ع) آمده که ایشان می فرمایند:مزایای این دین را به مردم نشان دهید،مردم خودشان دین را خواهند پذیرفت...با در نظر گرفتن این فرمایش و از سوی دیگر،با دیدن مشکلات جامعهء دینی،به این نتیجه می رسیم که دین را آنطور که باید و شاید،به مردم معرفی و ارائه نکرده اند و اهمیت آن را به مردم نشان نداده اند و فقط برداشتی سطحی از آن را در بین دینداران مشاهده می کنیم.

وقتی یک فرد عادی،چیزی را بیان می کند،ممکن است ما اهمیت چندانی به حرف وی ندهیم و آن را سرسری بگیریم؛اما وقتی یک استاد دانشگاه و یا هر متخصص دیگری،نظری می دهد،ما به این نظر تخصصی،با دقت و وسواس بیشتری توجه می کنیم.حال فرض کنید ما پیامهائی را،نه از سوی یک فرد عادی و نه از سوی یک پروفسور و نه از سوی یکی از معصومین(علیهم السلام)؛بلکه دقیقا از سوی آفریدگار هستی دریافت کنیم؛واقعا چه قدر برای این پیامهای متعالی،اهمیت خواهیم داد و روی آنها حساب خواهیم کرد؟

ادامه دارد...

مشکلات جامعهء دینی (1):

امید:نظر شما راجع به وضعیت دینی جامعه و علت وجود معضلات و مشکلات دینی،اعم از نظری و عملی چیه و چرا ما با ادعای داشتن آخرین و کامل ترین  دین الهی و نیز این ادعا که این دین،در هر زمینه ای و برای هر موضوعی،دستور های لازم و مفید ارائه کرده است،گرفتار مشکلات عدیده ای هستیم و در طرف مقابل،ملت هائی که احیانا اعتقاد و التزام چندانی به دین و مسائل معنوی ندارند،اینقدر در زمینه های مختلف،پیشرفت و ترقی کرده اند؟

جمال:نیازی به تکرار نیست که خداوند،ادیان را برای هدایت انسانها ارسال کرده؛همه مان در دوران تحصیل،راجع به این موضوع،مطالبی را خوانده ایم.لیکن در اینجا می خواهیم قضیه را به صورت جدی تر و کاربردی تر مورد بحث قرار دهیم.چرا ما با داشتن کاملترین دین که ادعای قابلیت بروز رسانی و پاسخگوئی به تمامی مسائل و مشکلات را دارد و مخصوصا اینکه این دین،مشکلات خاصّ دوران آخرالزمان را نیز پیشگوئی کرده و برای آن مشکلات،راه حل هائی ارائه کرده است،از عهدهء حل این مشکلات بر نمی آئیم؟

ممکن است کسانی که ایمان و یا اطلاعات کافی در مورد دین نداشته باشند،در نگاه اول،با دیدن مشکلاتی که در این زمان با آنها مواجه هستیم،خیال کنند که نعوذبالله،زمام امور دنیا از دست خداوند خارج شده و به همین جهت است که این معضلات ناگوار در زندگی پدید آمده اند؛ همچنین برخی ها اعتقاد داشته باشند که خداوند،بعد از آفریدن دنیا و موجودات آن،خودش را کنار کشیده و کاری به کار کسی ندارد و انسانها به حال خودشان واگذار شده اند و به همین جهت،این مشکلات پدید آمده اند و کاملا طبیعی هستند و ما موظّف نیستیم دست به عکس العمل بزنیم و یا بخواهیم چیزی را عوض کنیم و... ؛در حالیکه چنین چیزی،بر خلاف اعتقادات اسلامی ماست و دلایل متعددی در قرآن،این بی تفاوتی خداوند را انکار می کند و بلکه، اثبات می کند که خداوند،حتی یک «آن» ، ما را به حال خودمان رها نمی کند(البته این یک بحث فلسفی-اعتقادی است که در جای خودش مطرح و اثبات شده است).

اما واقعیت چیست؟ یکی از مسائل اصلی آموزه های دینی در جهت هدایت انسانها،آزمایش آنها به وسیلهء خداوند است تا به وسیلهء آن،استعدادها و ظرفیت های آدمیان،شکوفا شده و پرورانده شود.این میسّر نیست مگر آنکه انسانها با سختی ها و مرارت هائی روبرو شوند و به صرف ادعا نمی توان باور کرد که فلان انسان،چه استعدادها و ظرفیت هائی دارد.همچنین استعدادها و ظرفیت های جوامع و ملت ها نیز از این قاعده پیروی می کنند.

آیهءشریفه می فرماید: «آیا مردم پنداشته اند همین که گفتند ایمان آوردیم،آنها را به حال خودشان می گذاریم و آنها را آزمایش نمی کنیم؟...»

 و یا در آیهء شریفهء دیگری می فرماید:«خداوند،سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد؛مگر آنکه آن قوم،خودشان آن را تغییر دهند...»

ادامه دارد...

مشکلات جامعه:(2)

 مطمئنا اگه کسی در مسیری نادرست و خارج از مسیر اصلی حرکت بکنه و به دیگران ظلم روا بداره،نمی تونه اون حمایت ها رو دریافت کنه و صرفا میتونه موفق به دریافت یک سری توفیقات ظاهری بشه که معمولا زودگذر و غیر قابل اعتماد هستن و هر چند که ممکنه اینگونه افراد در زندگی،احساس خوشبختی بکنن،اما چون در مسیر اصلی گام نذاشتن،از اون هدف اصلی دور می افتن...

اجازه بدید این حرفهارو با در نظر گرفتن وضعیت فعلی جامعه مون مورد بررسی قرار بدیم و ببینیم که چه جوری باید از این سنت کلی پیروی کنیم و به چه شکل،با مشکلات،دست و پنجه نرم کنیم:

همهء ما در اطراف خودمون شاهد هستیم که برخی از انسانها با سوء استفاده از عقل و اختیاراتی که خداوند به اونها در جهت کمال داده، حق کشی ها و ظلم و ستم هائی رو در حق انسانها روا می دارن و معمولا هم طوری رفتار می کنن که کمتر کسی بتونه مانع این حق کشی ها بشه.

نکتهء مهمی که ما بایستی به اون توجه بکنیم،اینه که همون عقل و اختیاری که خدا به اونها داده،به ما هم داده که البته ممکنه اونا با استفاده از اختیار خودشون،اختیارات ما رو سلب کرده باشن؛اما ما وظیفه داریم با استفاده از عقل و اختیاری که داریم،در جهت احقاق حق خودمون قدم برداریم و اتفاقا خود این مسئله،یکی از کارهائی است که میتونه استعدادهای ما رو از جهات مختلف،شکوفا بکنه و ما رو در راه رسیدن به اون اهداف والائی که در بالا به اونها اشاره کردیم، کمک کنه.

مثال بارز تاریخی و اسلامی این مسئله،موضوع بعثت پیامبر اکرم(ص)و حوادث بعد از اونه که پیامبر اکرم(ص) و اصحاب ایشون،سیزده سال در مکه،در زیر فشار قریش و بزرگان اون بودند و چون نیروئی برای دفاع نداشتند،خداوند به آنها دستور صبر داده بود که البته همیشه حمایت و یاری خدا با آنها بود تا اینکه با هجرت به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی،دستور جهاد و مبارزه با دشمنان داده شد و بالاخره جریان فتح مکه و سایر موارد اتفاق افتاد...

حال ممکنه سؤال بشه که چگونه در این جامعهء وانفسا با این همه مشکلات،می توان توفیقی رو کسب کرد؟

واقعیت این است که نحوهء درخواست انسان از خداوند،خیلی تعیین کننده است:

شخصی رو در نظر بگیرید که جهت به دست آوردن یک فرصت شغلی،در ذهن خودش پیش بینی می کنه که چون وضعیت شغلی خرابه،پس باید حتما یک پارتی کلفت و آشنای بانفوذ باید پیدا کنم و به اون متوسل بشم و یا اینکه مبلغی رو به عنوان رشوه پرداخت کنم تا شغلی برای خودم دست و پا کنم...

این یعنی اینکه این شخص،اعتقاد درستی به رزّاقیّت الهی نداره و یا اینکه خداوند رو در تأمین احتیاجات بندگانش،ناتوان حساب می کنه...به این موضوع،اصطلاحا می گویند شرک خفیّ.یعنی اینکه این گونه اشخاص،دانسته یا نادانسته،خداوند و اسباب طبیعی و مشروع خداوند رو در تأمین نیازهای بندگانش،ناکافی می دونند...

در آیات قرآن به این موضوع اشاره شده که در قیامت،خداوند به مشرکان خطاب خواهد کرد که بروید و حق تان را از آن کسی که او را شریک من قرار داده اید،دریافت کنید... 

در عوض، شخصی رو در نظر بگیرید که جهت به دست آوردن  فرصت شغلی، از صمیم قلب و از ته دل،از خدا درخواست می کنه که یک شغل آبرومند با دستمزد حلال به دست بیاره و به خاطر به دست آوردن اون شغل آبرومند،محتاج هیچ پارتی و رشوه دهی و ...نشه و حق هیچ کسی رو ضایع نکنه و در حقیقت،به خود خدا توکل کنه.در عین حال،از تمامی روش های مشروع در جهت پیدا کردن شغل آبرومندش استفاده می کنه.

اینگونه اشخاص،به جای متوسل شدن به روشهای نامشروع،مانند پارتی بازی و رشوه و ...،از خود خداوند درخواست می کنند که از طریق روشها و امکانات مشروع،نیازشون رو برطرف کنه...هرچند که اینگونه اشخاص،ممکنه در کوتاه مدت،به خواسته شون نرسند؛اما مطمئنا با صبر و تلاش مشروع و استعانت و کمک خواهی از خداوند،مطمئنا به خواستهء مشروعشون خواهند رسید.(این چیزی است که بارها و بارها،چه در زندگی شخصی مون و چه در زندگی افراد جامعه مون و مخصوصا در طول تاریخ بشری شاهدش بوده ایم...)

وقتی کسی به رزّاقیت الهی معتقده و هیچ گونه ضعف و عجز و فقری برای خداوند قائل نیست،چرا باید در رسیدن به هدفش عجله کنه و انتظار داشته باشه که هر چه زودتر به هدفش برسه؟خدا رازق و قادر هست و بخیل هم نیست.آیا چیزی غیر از حکمت و مصلحت، میتونه باعث دیر رسیدن یک انسان معتقد به خواسته های مشروعش بشه؟

پس بیائیم به این موضوعات،به صورت جدی و منطقی فکر کنیم و برای خودمون و جامعه مون،جدی بیندیشیم و برای حل مشکلات خود و جامعه مون،به وظایف و مسئولیت های عقلی و شرعی  خودمون عمل کنیم و راهکارهائی رو پیدا کنیم تا در مدتی که با مشکلات،دست و پنجه نرم می کنیم،حمایتها و توفیق های الهی رو دریافت کنیم و ان شاء الله به اون اهداف بالاتر که از طریق حل مشکلات خود و اطرافیان مون هست برسیم...

نکتهء آخر اینکه:

سرنوشت ما رو به سرنوشت هیچ کسی گره نزده اند؛پس خودمان با دست خودمان،سرنوشت خودمان رو به سرنوشت دیگران گره نزنیم...

یعنی مثلا نگوئیم چون فلانکس در فلان اداره استخدام شد،پس من هم باید در همون اداره استخدام بشم و یا چون بهمانکس نتونست استخدام بشه،پس من هم استخدام نخواهم شد...خداوند،رزق و روزی انسانها رو از راههای متعدد و متفاوت می رسونه....

... پایان ...